
سردبیر لتر انترناسیونال از آنچه "عدم ابتکار خودجوش ِ نویسندگان ایرانی" خواند انتقاد کرد
فصلنامه لتر انترناسیونال آلمانی در شماره تابستانی امسال خود (شماره ۹۷ تابستان ۲۰۱۲) نزدیک به یک پنجم صفحههای خود را به ایران اختصاص داده است که در آن ترجمه بخشی از رمان "عقرب" اثر حسین آبکنار، "سپیده دم ایرانی" اثر امیرحسن چهلتن، "تیفوس" اثر شیوا ارسطویی، "بهار آبی" اثر شهرنوش پارسیپور، مقالهای از عباس میلانی با عنوان "طرحهایی از یک دیکتاتور" و ترجمه گفتوگوی منتشر نشده احمد شاملو با بهمن نیرومند از سال ۱۹۸۸ و نیز ترجمه چهار شعر از احمد شاملو منتشر شده است. دوازده تابلو از مینو امامی نیز در صفحات این شماره از لتر انترناسیونال چاپ شده است.
جایگاه لتر انترناسیونال
لتر انترناسیونال فصلنامه فرهنگی ِ مستقلی است که با رویکردی بین المللی از سال ۱۹۸۸ در آلمان منتشر می شود. تمام مطالب منتشر شده در لتر برای نخستین بار است که به آلمانی منتشر میشود و هشتاد درصد آن را ترجمه از زبانهای دیگر تشکیل میدهد.
لتر توجه ویژهای به داستان، شعر، گفتوگو، رپرتاژهای ادبی و نیز نقد و مقاله و تحلیل در زمینههای سیاسی، تاریخی، فلسفی، هنری و اقتصادی دارد و از عکاسی نیز غافل نیست.
این فصلنامه در شماره نخست خود اعلام کرده بود، هدف از انتشار این مجله ایجاد فرمی از بده بستان فرهنگی است که در بستر آن متنها و موضوعهای مهم را فارغ از مرزهای زبانی و فرهنگی در اختیار خوانندگانش قرار میدهد.
این مجله در آغاز تاسیس توجه ویژه ای به کشورهای بلوک شرق داشت و آثار روشنفکران، نویسندگان و ناراضیان آن کشورها را انتشار میداد. از نویسندگانی که برخی از آثارشان را در این فصلنامه منتشر کردهاند، میتوان از میلان کوندرا، واسلاو هاول و ادوارد سعید نام برد. پس از فروریختن دیوار برلین لتر توجه خود را به کشورهای دیگر تعمیم بخشید.
گفتوگو با سردبیر
فرانک بربریش
"به عنوان سردبیر میتوان فقط شگفتزده شد از این که چقدر کم پیش میآید که یک نویسنده ایرانی، چه در تبعید یا داخل ایران متنی را برای انتشار پیشنهاد کند. بویژه ایرانیهای تبعیدی میتوانند و باید ابتکار بیشتری به خرج بدهند."
این نخستین بار نیست که فصلنامه لتر انترناسیونال ِ آلمان صفحههایی را به ایران اختصاص میدهد. پیش از این نیز آثار ترجمه شدهای در زمینههای مختلف در مورد ایران در این فصلنامه انتشار یافته بود.
در تمام بیست و چهار سالی که از انتشار این مجله آلمانی میگذرد، فرانک بربریش (Frank Berberich) سردبیری این مجله را به عهده دارد.
او در پاسخ به این سوال که آیا با نویسندگان ایرانی ارتباط دارد یا خیر، میگوید:"ما هم با نویسندگان داخل ایران و هم با ایرانیان تبعیدی در آلمان، اروپا و آمریکا تماس تلفنی و ایمیلی داریم."
آقای بربهریش درباره شناخت دست اندرکاران مجله از ادبیات معاصر ایران میگوید: "به هیچ وجه نمیتوانیم ادعا کنیم مطالعه کافی در ادبیات گسترده معاصر ایران داریم. شناخت ِ ما موردی و ناقص است."
آقای بربریش در پاسخ به این پرسش که معیار برای انتخاب آثار چاپ شده در این شماره لتر چه بوده، میگوید: "کنار هم نشاندن چنین متنهایی اغلب حاصل ِ برخورد ِ ایده و قصد و جستوجو از یک سو و امکانها یا به عبارتی دیگر عدم امکانها برای به واقعیت درآوردن آنها از سویی دیگر است. اینجا در هیئت تحریریه لتر کسی فارسی بلد نیست و ما نیازمند توصیه هستیم. البته میتوانیم بر بستر تجربه سالیانمان شبکه بینالمللیمان را در زمینه رابطهها فعال کنیم و با رماننویسها، داستاننویسها، مقالهنویسها، شاعران، هنرمندان و مترجمهای ایرانی به تفاهم برسیم. یعنی از آنها توصیه بگیریم و به این توصیهها توجه کنیم. توصیههای زیادی از نویسندگان ایرانی دریافت کردهایم."

دوازده تابلو از مینو امامی در آخرین شماره از لتر انترناسیونال چاپ شده است
وی اضافه میکند: "برخی از روشنفکران ایرانی که از آنها خواسته بودیم متنی را در اختیار ما بگذارند، به دلیلهای متفاوت نخواستند یا نتوانستند چیزی به دست ما برسانند. در دلیلهایی که به ما ارایه شد، معلوم نبود که آیا ترس یا احتیاط در این امر نقش مهمی داشتهاند. البته من حدس میزنم، چنین باشد."
آقای بربریش قصد از انتشار مطلب در مورد ایران را این گونه توضیح میدهد که "طبعا یکی از ایدههای ما برای کنار هم گذاشتن این متنها مشخص کردن ِ پارهای از چندلایگی در ارتباط با تاریخ معاصر ایران بود، مثل ویژگیها و منش جامعه ایران در زمان حکومت شاه یا اهمیتی که جنگ ایران و عراق برای جامعه ایران داشت. انتزاعی بگوییم، مسئله این بود که در شرایط پر تنش بین المللی وقتی رسانههای ارتباط جمعی این کشور [آلمان] از ایران حرف میزنند، تقریبا همیشه فقط از برنامه اتمی ایران یا حمله نظامی احتمالی اسرائیل به ایران میگویند، یعنی بسیار ساده شده و کلیشهای گزارش میدهند، قصد ما این بوده که عمق و پیچیدگی ِ واقعیت ایران و نیروهای تاثیرگذار را اندکی بیشتر در معرض دید قرار دهیم و با این کار یک نواختی و یک سونگری ِ رسانههای ارتباط جمعی را بشکنیم."
بیبهریش اضافه میکند: "از این که موفق شدیم، از آثار مینو امامی، نقاش بسیار خوب و پرانرژی که در تهران زندگی میکند، در مجله بهره ببریم، خوشحالیم؛ بویژه که کارهای خانم امامی که در آن یک رابطه درونی با مدرنیسم اروپایی به چشم میخورد، تاکنون در آلمان به نمایش درنیامده است. این شماره از لتر انترناسیونال میتواند برای خوانندگان مجله که بسیاری از گالری داران، ناشران و روزنامهنگاران از آن جمله به شمار میروند، امکانی باشد برای مثلا کشف حسین م. آبکنار که کتابهایش هنوز در آلمان منتشر نشده یا شیوا ارسطویی و عباس میلانی که به عنوان نویسنده کم و بیش در آلمان ناشناختهاند و یا خواندن ِ کار تازهای از امیرحسن چهلتن. روشنگری در مورد مرزهای زبانی و فرهنگی و ایجاد امکان کشف و از این طریق ایجاد رابطهای که حاصلش همکاری پرثمر باشد، یکی از مهمترین وظیفههای یک مجله جهان وطنی چون لتر انترناسیونال است."
کمکاری نویسندگان ایرانی
سردبیر لتر انترناسیونال
"به هیچ وجه نمیتوانیم ادعا کنیم مطالعه کافی در ادبیات گسترده معاصر ایران داریم. شناخت ِ ما موردی و ناقص است."
آقای بربریش به "عدم ابتکار خودجوش ِ نویسندگان ایرانی در مورد انتشار آثارشان به زبان آلمانی و نیز عدم حمایت نهادهای آلمانی از ترجمه از فارسی به آلمانی" اشاره دارد و می گوید: "به نظر من، مدیر مسئول یک مجله فرهنگی که بیست و چهار سال است در آلمان منتشر میشود، شگفتآور است که چقدر کم پیش میآید که یک نویسنده ایرانی پیشقدم شده و خودش متنی را به دست ما برساند و یا این که موضوعی را پیشنهاد کند. بیشتر از ده سال پیش هوشنگ گلشیری یک بار این کار را کرد یا متن شیوا ارسطویی را خانم مترجمی که از فارسی ترجمه میکند، به ما پیشنهاد داد. اما اینها استثنا هستند. به عنوان سردبیر میتوان فقط شگفتزده شد از این که چقدر کم پیش میآید که یک نویسنده ایرانی، چه در تبعید یا داخل ایران متنی را برای انتشار پیشنهاد کند. بویژه ایرانیهای تبعیدی میتوانند و باید ابتکار بیشتری به خرج بدهند. به خصوص ایرانیهای تبعیدی به مثابه نقشآفرینانی دو زبانه باید در زمینه بیگانگی زبانی بین آلمانی و فارسی چون کاتالیزاتور نقش فعالتری را به رسمیت شناخته و به عهده بگیرند."
عدم حمایت نهادهای آلمانی
فرانک بربریش در ادامه میگوید: "در توجه دو سویه البته که زبان مرز بلندی است اما این مرز تنها در رابطه با شناخت از یک دیگر نیست بلکه مانع دیگری هم به نام ترجمه وجود دارد که به مربوط به بهای ترجمه میشود. افسوس که چنین پروژهای در آلمان - ترجمه از فارسی به آلمانی – از هیچ گونه حمایتی برخوردار نیست. نهادهایی که در جهت مبادلات فرهنگی ِ بین المللی ایجاد شدهاند، بودجه خود را در سطح روزنامهنگاری صرف ترجمه متنهای مهم نمیکنند. چنین حمایتهایی در آلمان تنها محدود به ناشرهای کتاب است و به نظر من اتفاقا در رابطه با پروسههای سیاسی – دینامیک چنین رفتاری بیمعنی است. توجه و تاویل فرهنگهای دیگر نمیتواند تنها در سطح کتاب انجام بگیرد."